How to Pray, How to Trust God, Letting Go, and Faith in Practice / چگونه دعا کنیم، چگونه به خدا اعتماد کنیم، رها کردن و ایمان در عمل
- Amin Persian Blogger
- 5 days ago
- 31 min read

چگونه دعا کنیم و چگونه به خدا اعتماد کنیم:
امروز میخواهم در مورد ایمان و دعا صحبت کنم، به ویژه در رابطه با دعاهای بیپاسخ و مستجاب نشده! آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا برخی دعاها، حتی وقتی پر از نیتهای خوب هستند، بیپاسخ میمانند؟ بسیاری از مردم بارها و بارها برای خواستههای زمینی خود به خدا دعا میکنند و وقتی این دعاها برآورده نمیشوند، طبیعی است که گاهی اوقات از خدا ناامید یا حتی عصبانی شوند. با این حال، خدا همین عصبانیت و ناامیدی نفس کوچک انسانی ما را نیز درک میکند. اما سوال این است که چرا این اتفاق میافتد؟
اولاً، باید درک کنیم که این نوع تصور و انتظارهای ما گاهی اوقات میتواند بسیار سادهلوحانه باشد. زیرا، به عنوان مثال، تصور کنید که هواداران یک تیم فوتبال برای پیروزی و موفقیت تیم خود دعا میکنند، در حالی که هواداران و تیم مقابل همین کار را برای تیم دیگر دعا میکنند! بنابراین، در حالی که خدا همه را به طور یکسان دوست دارد، خدا باید چه کند؟
چنین نگرشی نسبت به دعا نه تنها سادهلوحانه، بلکه گمراهکننده نیزهست، به خصوص زمانی که شامل درخواستهای مکرر برای درخواستهای شخصی و منافع شخصی باشد. این رویکرد اشتباه تصور میکند که خدا یک بوروکرات گوشهگیر یا یک والد حواسپرت یا شاید یک مدیر بینظم در یک دفتر بزرگ است که نیاز به یادآوری مداوم ما دارد! این دیدگاه اشتباه همچنین به اشتباه فرض میکند که خدا در عشق بیقید و شرط خود بین مردم تبعیض قائل میشود. به عبارت ساده، این نگرش اشتباه با خدا مانند یک دستگاه فروش خودکار در سطح کیهانی برخورد میکند - با این باور که اگر دعا کنید، به طور خودکار در عوض نعمت و خواسته ی خود را دقیقا همانطور که خواسته اید دریافت خواهید کرد. در نتیجه، وقتی چنین دیدگاه سادهلوحانهای را در ذهن خود دارید، به راحتی ممکن است که زندگی و حکمت خداوند چیز دیگری مقدر کرده باشد و بنابراین شما ممکن است از خدا احساس ناامیدی و سرخوردگی کنید، اگرچه خدا این احساسات ما را نیز درک میکند.
برای درک صحیح، باید به ریشه مشکل بپردازیم. بسیاری از ما با این باور بزرگ میشویم که در این دنیا به مانند یک غریبه یا بیگانه با جهان اطراف خود هستیم. در نتیجه، یاد میگیریم که مانند یک دادخواست دعا کنیم، یا مذاکره کنیم و التماس کنیم: «لطفاً این را به من بده؛ نگذار این اتفاق بیفتد، یا کاری کن که آنطور که من میخواهم اتفاق بیفتد!» این شبیه درخواست خدمات مشتری از یک قدرت بالاتر است! به نوعی ساده لوحانه مانند درخواست خدمات مشتری آسمانی است!
یک دعای مکرر و مصرانه برای نفع شخصی به درگاه خدا اغلب میتواند نشاندهنده سوءتفاهم در رابطه ما با الوهیت باشد. زیرا فرض را بر این میگذارد که خدا از قبل نیازهای ما را نمیداند، و همچنین اضطراب ما و عدم اعتماد ما به خدا را آشکار میکند. این رویکرد، خدا را جدا و بی ارتباط از ذات الهی انسان و اساس وجود ما در نظر میگیرد و سعی در متقاعد کردن یا دستکاری حکمت و دانش الهی خدا را دارد! در مقابل اما، دعای واقعی در مورد اتحاد و تسلیم با خواست خداوند است و در رابطه با تسلیم در برابر خداوند است! علاوه بر این، چنین دعاهای تکراری و التماسآمیزی، معنی واقعی دعا را نادیده میگیرند، که کمتر در مورد «درخواست چیزی» و بیشتر در مورد شرکت در جریان و خواست الهی و تسلیم شدن در برابر خداست. دعای واقعی، ابراز قدردانی و شکرگذاری است، ابراز شگفتی است، بودن در محضر خداوند و رها کردن چیزهایی که خارج از کنترل ما هستند است. دعای واقعی توکل است و در مورد انجام بهترین تلاش خود همراه با احترام به حق و عدل برای حل مشکل مان است و سپس توکل و واگذاری بقیه چیزهای خارج از کنترل ما به خداست. ایمان واقعی به معنی وابستگی و چسبیدن به خواسته های نفسانی نیست بلکه ایمان حقیقی به معنای بهترین تلاش خود را کردن و سپس با آرامش رها کردن چیزهای خارج از کنترل ما به خداوند است.
پس چه میشود اگر کل این الگوی دعای التماسآمیز وارونه باشد؟ اگر شما "غریبه و ترسیده، در دنیایی که هرگز نساختهاید" نباشید، بلکه در حال حاضر در خانه، در حضور خداوند، در همه جا و همیشه باشید، با این تصور چه اتفاقی میافتد؟ اگر بهترین چیزها از دیدگاه و حکمت خدا برای شما همین الان هم در حال رخ دادن باشد، اما گاهی برای شما و دیدگاه محدود انسان بد به نظر برسد، چه؟
در لوقا ۱۷:۲۰-۲۱، عیسی مسیح در پاسخ به سوال فریسیان در مورد زمان آمدن پادشاهی و محضرخداوند، اظهار میکند که این چیزی نیست که بتوان با علائم قابل مشاهده آن را مشاهده کرد، و مردم نیز آمدن آن را با عباراتی مانند "نگاه کنید، اینجاست!" یا "آنجاست!" اعلام نخواهند کرد. در عوض، عیسی مسیح اعلام میکند که پادشاهی و حضور و محضر خدا از قبل "در میان شما" است. تمام عالم محضر خداست.
مسیح تأکید میکند که خدا دور یا جدا نیست؛ بلکه خدا عمیقترین و درونیترین بخش شماست که هم در درون و هم در اطراف شما، همیشه و همه جا حضور دارد. عیسی مسیح مظهر کهن الگوی "خود حقیقی" یا "خود برتر" در میان مردم است و نمایانگر انسان کامل است، به همین دلیل است که او با قلب میلیاردها نفر در سراسر جهان طنینانداز میشود. خدا، به عنوان خود برتر و حقیقی ما و ذات الهی انسان - جوهره روح ما - متفاوت با منیت انسانی ما، نفس کوچک ما و ذهن ما یا ماسکهای اجتماعی که میپوشیم است! در عوض، خدا ناظر آرام پشت همه چیز است. خدا کسی است که قلب شما را میتپاند، بدون اینکه حتی لازم باشد در مورد آن فکر کنید، زیرا خدا شما را بدون قید و شرط دوست دارد، صرف نظر از هر چیز!
اگر واقعاً این را درک کنید - نه فقط از نظر فکری، بلکه از نظر احساسی - همیشه احساس راحتی در حصور خداوند خواهید کرد. شما شروع به ایجاد یک اعتماد عمیق خواهید کرد که زیربنای تمام وقایع زندگی شما، چه خوب و چه بد، است. اگر واقعاً باور داشته باشید که خدا همیشه حضور دارد، متوجه خواهید شد که همانطور که خدا طبیعت و ستارگان و حتی اندامهای داخلی بدن شما را مدیریت میکند، خدا همچنین میتواند بدون آگاهی یا توجه شما، امور زندگی خارج از کنترل شما را به طور کامل مدیریت کند! نیازی نیست نگران باشید؛ نیازی نیست به صورت التماس به خدا دعا کنید! فقط باید تمام تلاش خود را بکنید و بعد توکل کنید و بقیه را به خدا بسپارید و اعتماد کنید که بهترین اتفاقات برای شما رخ میدهد!

خود عیسی مسیح میفرماید: "نگران نباشید." در متی 6: 26-33، میخوانیم:
26 به پرندگان هوا نگاه کنید؛ آنها نه میکارند و نه درو میکنند و نه در انبارها ذخیره میکنند، اما پدر آسمانی شما آنها را تغذیه میکند. آیا شما از آنها بسیار ارزشمندتر نیستید؟ ۲۷ آیا هیچ یک از شما میتواند با نگرانی، ساعتی به عمر خود بیفزاید؟ ۲۸ «و چرا نگران لباس هستید؟ ببینید گلهای صحرا چگونه رشد میکنند. آنها زحمت نمیکشند و نمیریسند. ۲۹ با این حال، به شما میگویم که حتی سلیمان با تمام شکوهش نیز مانند یکی از آنها لباس نپوشید. ۳۰ اگر خدا علف صحرا را که امروز اینجاست و فردا در آتش انداخته میشود، اینگونه میپوشاند، آیا شما را - ای کم ایمانان - به مراتب بهتر نخواهد پوشانید؟ ۳۱ پس نگران نباشید و نگویید: «چه بخوریم؟» یا «چه بنوشیم؟» یا «چه بپوشیم؟» ۳۲ زیرا بت پرستان به دنبال همه این چیزها هستند، و پدر آسمانی شما میداند که به آنها نیاز دارید. ۳۳ اما ابتدا پادشاهی و عدالت او را جستجو کنید، و همه این چیزها به شما نیز داده خواهد شد.
در متن بالا، عیسی مسیح توضیح میدهد که از آنجایی که خدا برای پرندگان که ارزش کمتری دارند، روزی فراهم میکند، خدا برای انسانهایی که برای خدا بسیار ارزشمندتر هستند نیز روزی فراهم خواهد کرد. این متن تمرکز بر پادشاهی وحضور و عدالت خدا را به جای غرق شدن در اضطراب، که به عنوان فقدان ایمان به خدا تلقی میشود، تشویق میکند.
این تمثیل حتی میتواند در مورد بدن فیزیکی خودمان نیز به کار رود. آیا تا به حال به این فکر کردهاید که قلب شما چگونه به طور ریتمیک میتپد تا اکسیژن را به سلولهای شما برساند، بدون اینکه نیازی به توجه شما داشته باشد؟ یا اینکه چگونه دستگاه گوارش شما به طور مؤثر غذای شما را پردازش میکند، مواد مغذی را جذب میکند، انرژی را ذخیره میکند و مواد زائد را تصفیه میکند، همه اینها بدون اینکه حتی به آن فکر کنید؟ این سیستم پیچیده، بدن فیزیکی شما، به عنوان گواهی بر حضور، مراقبت و عشق خداوند عمل میکند. بنابراین، دفعه بعد که در این دنیا ترس را تجربه میکنیم، باید به یاد داشته باشیم که اگر خداوند از همه این چیزها مراقبت میکند و ما را بدون قید و شرط و بدون نیاز به توجه ما دوست دارد، پس دلیلی برای ترس از وقایع آینده وجود ندارد
پس آرزوهایمان چه میشود؟ چگونه به دعاهای برآورده نشده یا نتایج معکوس واکنش نشان دهیم؟
ممکن است کسی بپرسد: پس چه اتفاقی برای آرزوهایمان میافتد؟ وقتی نتایج دلخواهمان محقق نمیشوند، چگونه باید واکنش نشان دهیم؟ وقتی عکس آنچه که برایش دعا کردهایم اتفاق میافتد، چه باید بکنیم؟ آیا نباید احساس ناامیدی یا عصبانیت کنیم؟ اگر واقعاً به خدا اعتماد کنیم، متوجه خواهیم شد که حتی رنجها یا نتایج غیرمنتظره ما بخشی از حکمت خداست - بخشی از سمفونی بزرگ زندگی!
خودِ آرزو اشتباه نیست؛ بلکه دلبستگی ما به نتایج خاص است که منجر به مشکلات و رنجها میشود. وقتی بیش از حد به آرزوهایمان وابسته میشویم و انتظار داریم هر نتیجهای با اهدافمان کاملا همسو باشد، شبیه گوش دادن به موسیقی ای است در حالی که میخواهیم فقط نتهای بالا نواخته شوند و هرگز به نتهای پایین اجازه پخش نمیدهیم. این چنین انتظاری هماهنگ با یک موسیقی نیست؛ بلکه انتظاری برای یکنواختی است! و موسیقی زندگی، که در نهایت توسط خدا ساخته شده است، یکنواخت نیست!
پولس رسول بر ضرورت تضادها و رنجها در زندگی تأکید میکند، وقتی مینویسد: «بنابراین، من این را قانونی میدانم که وقتی میخواهم کار درست انجام دهم، شر در نزدیکی من است» (رومیان ۷:۲۱). واقعیت این است که شما نمیتوانید یک شکل محدب بدون همتای مقعر آن داشته باشید. شما نمیتوانید، روزی بدون شب، یا بالا بدون پایین وغیره داشته باشید. زندگی عمیق است زیرا تمام وجود، از جمله هر دو طرف و دوگانگیها را در بر میگیرد. اگرچه این درک ممکن است فوراً آشکار نباشد، اما تشخیص این حقیقت میتواند اساساً دیدگاه فرد را نسبت به زندگی تغییر دهد. این نشان میدهد که برای تمام رنجهایی که خارج از کنترل ما متحمل میشویم، ضرورتی در حکمت بی نهایت و فراتر از زمان و مکان خداوند وجود دارد. در نهایت، در زیر تمام رنجهایی که تجربه میکنیم، هدفی بزرگتر در حکمت الهی وجود دارد.
حالا، برگردیم به سوالمان: «در مورد خواستههایمان چطور؟» بنابراین، وقتی چیزی را آرزو میکنید، اجازه دهید که ظهور کند. آن را بیان کنید. آن را بخوانید. آن را مانند بخور بر محراب روح خود تقدیم کنید. با این حال، مهم است که آن را رها کنید و به نتیجه ی دعای خود وابسته نشوید. اعتماد و ایمان به خداوند یعنی درک این که آنچه واقعاً هستید، همین حالا هم در خانه و محضر خداوند و با هماهنگی الهی بزرگتری از آنچه ذهن شما میتواند درک کند، هماهنگ است. نگرش صحیح در دعا یا ابراز خواستههایتان نباید از کمبود، ترس یا وظیفه ناشی شود، بلکه باید از عشق به خداوند ناشی شود - نه از چنگ زدن، بلکه از سپاسگزاری! یک دعای خالص و واقعی نباید در مورد دریافت چیزی در عوض باشد، بلکه در مورد ارتباط با الوهیت است. یک دعای واقعی مانند یک آهنگ عاشقانه برای خداست!
برای بسیاری از اولیا و اهل خداوند، دعا و راز و نیاز و آیین در مورد گدایی کردن نیست؛ بلکه برای آنها دعا در مورد تعلق خاطر به خداوند است. دعاها لزوماً وسیلهای برای رسیدن به یک هدف نیستند، بلکه راهی برای تمرکز خود و بازگرداندن ذهن و قلب به حضور چیزی بزرگتر از خود یا همان حضور خداوند هستند. وقتی آگاهانه تمرین شوند، دعا شکلی از کنترل کردن آینده نیست، بلکه شکلی از تسلیم به خدا است! درست مانند موسیقی، دعا و عبادات و راز و نیاز با خداوند برای رسیدن به یک نتیجه خاص نیست. در عوض، آنها وجود دارند تا فرد را با لحظه حال و آگاهی از حضور الهی خداوند هماهنگ کنند. در این تمثیل اگر دعا صرفاً وسیلهای برای رسیدن به یک هدف بود، آنگاه نوازندهای که آهنگی را سریعتر تمام میکند، نوازنده بهتری محسوب میشد، که این تصوری خندهدار و پوچ به نظر میرسد!
بنابراین، دعا نباید به منبع اضطراب معنوی یا تلاشی برای مذاکره، کنترل آینده، تلاشی برای دستکاری خدا، القای قطعیت واهی به آینده یا فرار از عدم قطعیت تبدیل شود. اگرچه این انگیزهها کاملاً انسانی هستند، اما میتوانند منجر به رنج نیز بشوند. هرچه بیشتر به نتایج خاص برای خواستههای نفس کوچک خود بچسبیم، بیشتر میترسیم و هرچه بیشتر بترسیم، کمتر به خداوند اعتماد میکنیم. خدا نیازی به یادآوری، ترغیب یا توضیح از جانب ما ندارد. گاهی اوقات، گوش دادن به خدا دعایی معنادارتر از بیان ساده خواستههای زمینی و دستور دادن به خدا در مورد آنچه باید انجام دهد، است. گویی خدا از قبل دل و قبل ما را نمیدانسته است! اگر واقعاً معتقدیم که خدا قادر مطلق، مهربان و دانای کل است، باید به این اعتماد کنیم که خدا بهتر میداند و مانند عیسی مسیح دعا کنیم:

عیسی مسیح اینگونه دعا کرد:
«ای پدرالهی همه ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد. پادشاهی تو بیاید، اراده تو همانطور که در آسمان است، بر زمین نیز انجام شود. نان و روزی روزانه ما را امروز به ما بده. گناهان ما را ببخش، همانطور که ما کسانی را که به ما گناه میکنند میبخشیم. ما را به وسوسه نینداز، بلکه ما را از شر رهایی بخش.»
دعای واقعی، مانند دعای عیسی مسیح، شبیه یک سرود عاشقانه به خداست؛ این دعا مظهر تسلیم واقعی، اعتماد و تمایل به رها کردن نتیجه ی خاص ناشی از نفس کوچک ما است. در حقیقت این دعای حقیقی میگوید خداوندا من به تو مسیپارم که هر طور که خود تو صلاح میدانی کمکم کنی. ما قصد داریم نوعی دعا را بررسی کنیم که شامل درخواست کردن نفس کوچک انسانی نیست - بلکه دعایی از روی استقبال حکمت الهی به جای درخواست کردن نفسانی است. این رویکرد نه از روی ترس و اضطراب، بلکه از روی اعتماد و ایمان به خداوند ناشی میشود. این اعتماد به همان هوشی الهی است که استخوانهای شما را شکل داده و قلب شما را در رحم به تپش نگه داشته است، که اکنون نیز همیشه و هنوز با شماست، نزدیکتر از نفس شما به شما و نزدیک تر از رگ گردن شما به شما.
در زیر مثالی از چنین دعایی آمده است:
دعای اعتماد به خداوند:
خداوندا من نیامدهام تا تقاضا کنم، بلکه آمدهام تا تو را به یاد بیاورم. من نیامدهام تا التماس کنم، بلکه آمدهام تا در حضور تو استراحت کنم. تو که از من جدا نیستی، نفس درون تنفس من است، سکوت تو زیر افکار من است، در فضایی که همه چیز در آن پدیدار و محو میشود، تو حضور داری و هستی. اگر آرزویی دارم، بگذار همچون گلی که به سوی خورشید خم میشود، آرزو کنم؛ نه برای تصاحب نور، بلکه برای دریافت آزادانه آن از درگاهی الهی و حکمت تو. اگر درخواستی میکنم، بگذار نه از روی کمبود، بلکه از روی عشق، برای شادی خودِ درخواست کردن از تو و ارتباط و راز و نیاز با تو باشد. کمکم کن ببینم آنچه واقعاً نیاز دارم، از قبل به من داده شده است، حتی وقتی آن را نمیبینم. به من بیاموز که به زمان جزر و مد زندگی و حکمت تو اعتماد کنم، به موقع رها کنم، مانند برگهایی که در پاییز رها میشوند، و بدانم که هرگز فراموش نمیشوم، زیرا من جدا نیستم. باشد که سخنان من کمتر در مورد آنچه من میخواهم و بیشتر در مورد تبدیل شدن به آنچه در ذات الهی هستم باشد. باشد که دعای من این باشد: با چشمانی باز، قلبی نرم و دستانی گشوده زندگی کنم. خدایا، لطفاً به من کمک کن تا چیزهایی را که میتوانم را به سمت بهتر شدن تغییر دهم، و به من قدرت، شجاعت و ایمان بده تا آنچه را که نمیتوانم کنترل کنم رها کنم و آن را با آرامش در دستان تو بگذارم. و لطفاً به من خردی عطا کن تا تفاوت بین این دو را درک کنم.
آمین.

اما در مورد اعمال و تلاشهای ما برای رسیدن به خواستههایمان چطور؟
خب، ما اینجا فقط در مورد فلسفه بحث نمیکنیم؛ ما همچنین بر چگونگی بهکارگیری این ایدهها در زندگی واقعی تمرکز میکنیم. بنابراین، آیا باید همه چیز را همانطور که هست بپذیریم؟ درد، شادی، خیانت، زیبایی - همه اینها؟ بیایید این موضوع را با دقت بررسی کنیم:
پذیرش حکمت خداوند، انفعال نیست: پذیرش لحظه حال و اراده و حکمت خدا همانطور که هستند به این معنی نیست که ما باید بیتفاوت یا با حالتی رنجکشنده خاموش باشیم. معنای پذیرش حکمت الهی این نیست. پذیرش حکمت خدا صرفاً به معنای متوقف کردن مبارزه با واقعیت و حقیقت الهی است. این شامل اذعان به این است که این چیزی است که در حال حاضر برای من اتفاق میافتد - درد، سردرگمی، زیبایی. این همان چیزی است که هست. با این حال، معجزه اینجاست: وقتی از مقاومت در برابر آنچه حکمت خداوند هست دست برمیدارید، فضایی در درون قلب و ذهن شما باز میشود. شما شروع به گوش دادن به سمفونی زندگی و خداوند میکنید. در آن فضا، وضوح پدیدار میشود. شما میتوانید ببینید چه کاری باید انجام شود، نه به عنوان واکنشی ناشی از ترس، اضطراب، بیایمانی، یا مقاومت یا پافشاری نفسانی، بلکه به عنوان پاسخی مبتنی بر حضور و ایمان به خدا. انرژیای که قبلاً صرف اصرار بر راه های نفسانی خود میکردید، اکنون آزاد و در دسترس است و اکنون میتواند به طور متفاوتی استفاده شود زیرا دیگر بر خواستهها و نتایج خاص نفسانی خود متمرکز نیستید. در عوض، به خدا گوش میدهید و تمام تلاش خود را میکنید و با توکل کردن بقیه اش را به خدا واگذار میکنید.
و اما انتظار چطور؟
انتظار از محیط یا دیگران برای تسکین رنج شما، یک پیشنهاد خطرناک است. آنها ممکن است سعی کنند کمک کنند، ممکن است از شما مراقبت کنند و ممکن است حمایت ارائه دهند. با این حال، اگر کمک آنها را به عنوان یک الزام برای آرامش خاطر خود در نظر بگیرید، آزادی خود را به شخص دیگری واگذار میکنید. این اعتماد نیست؛ وابستگی است. بنابراین، باید کار و مسیولیت خودتان را انجام دهید. ظاهر شوید، نیازهای خود را بیان کنید و دیگران را دوست داشته باشید در حالی که به آنها اجازه میدهید شما را دوست داشته باشند. با این حال، احساس ثبات درونی شما باید در چیزی عمیقتر از شرایط یا افراد خارجی ریشه داشته باشد. احساس ثبات درونی شما باید از تواناییهایتان ناشی شود و در عین حال، برای چیزهایی که خارج از کنترل شماست به خدا توکل کنید.
پس اصلاً چرا برای خواستههایمان دعا کنیم؟
ممکن است کسی بپرسد، اگر چیزها را همانطور که هستند بپذیریم، اصلاً چرا باید چیزی را آرزو کنیم؟ چرا باید سوال کنیم؟ پاسخ این است که آرزو بخشی از انسان بودن است. گناه نیست؛ بلکه جنبهای طبیعی از زندگی است. به عنوان مثال، یک گل آرزوی نور خورشید را دارد، یک کودک به دنبال آرامش است و یک نوازنده مشتاق صداست. خود آرزو مشکل نیست. آرزو میتواند راهی برای رسیدن به خدا، برقراری ارتباط با خدا و بیان آنچه در قلب ماست باشد. با این حال، مهم است که به یاد داشته باشید که چه آرزوهای خود را بیان کنیم و چه آنها را برای خودمان نگه داریم، خدا از قبل آنها را میداند! بنابراین، نیازی به فکر کردن بیش از حد نیست. اگر احساس میکنید که تمایل به دعا دارید، پس دعا کنید! اگر بر اثر کوتاهی یا فشار حال و حوصله ندارید، خدا شما را باز هم بیقید و شرط دوست دارد و بسیار بخشنده است و به هر حال شما را کاملاً درک میکند! رنج زمانی اتفاق میافتد که به اشتباه باور میکنیم که آرامش ما به نتیجه آرزوهای نفسانی ما بستگی دارد. دعا و تسلیم حقیقی برای تغییر جهان نیست. بلکه، هدف آن تغییر نحوه ارتباط ما با جهان است. ما دعا نمیکنیم که خدا را متقاعد کنیم یا به او دستور دهیم، بلکه دعا میکنیم تا قلبهای خود را نرم کنیم و تسلیم خدا و حکمت الهی شویم. ما دعا میکنیم تا خواستههای خود را روشن کنیم، آنها را به آرامی در دستان کائنات و اراده ی خداوند قرار دهیم، و سپس با اعتماد به پیش میرویم، صرف نظر از اینکه آیا آن خواستهها برآورده میشوند یا تغییر میکنند یا خیر.
در مورد دعای شفاعتی چطور، دعا برای رفاه و خوشبختی دیگران چطور؟
وقتی صحبت از دعای شفاعتی میشود، ابتدا باید تشخیص دهیم که به طور مثال عیسی مسیح همه را از دیدگاه حکمت الهی میدید، که او را قادر میساخت همه مردم، از جمله دشمنان ما، نه فقط کسانی که برای ما عزیز هستند را بدون قید و شرط دوست داشته باشد. عیسی مسیح به پیروانش دستور میدهد که برای دیگران دعا کنند، به ویژه در خطبه بالای کوه، جایی که میگوید: "دشمنان خود را دوست داشته باشید و حتی برای کسانی که شما را آزار میدهند دعا کنید" (متی ۵:۴۴). این دستور همچنین در لوقا ۶:۲۸ یافت میشود. علاوه بر این، نمونهای از این نوع دعای عسیس مسیح در لوقا ۲۳:۳۴ ذکر شده است، وقتی عیسی مسیح از خدا خواست کسانی را که او را اذیت و آزار و سعی در مصلوب کردن او میکردند را هم حتی ببخشد.
عیسی مسیح تشخیص داد که جوهر یا اساس وجود ما و تمام وجودمان و ذات الهی ما ریشه در خدا دارد. حتی در میان مبارزات، احساسات، ناامیدیها یا گناهانمان، عیسی مسیح جرقه گرانبهای خدا را در درون ما میبیند - اساس مقدس و ذات الهی انسان و وجود ما، که در پشت حجاب انسانیت ما پنهان شده است. به گفته عیسی مسیح، دو فرمان بزرگ عبارتند از: ۱) «خداوند، خدای خود را با تمام قلب، تمام روح و تمام ذهن خود دوست بدار» و ۲) «همسایه خود را مانند خودت دوست بدار». او اظهار داشت که تمام شریعت و پیامبران بر این دو اصل اساسی عشق استوارند. این فرامین تمام آموزههای او را در بر میگیرند، زیرا اگر واقعاً رعایت شوند، ما را تشویق میکنند که خدا را در همه چیز - در هر رویداد، مکان، لحظه و درون روح ذات الهی شخص - در نظر داشته باشیم.
بنابراین، دعا برای رفاه و خوشبختی دیگران، عشق به خدا و آموزههای عیسی مسیح را منعکس میکند. از آنجایی که دعای شفاعت نوعی دعا است که از طرف شخص یا گروه دیگری انجام میشود و از خدا خواسته میشود که برای کسانی که رنج میبرند، نیازمندند یا با سختیها روبرو هستند، مداخله کند، این نشان میدهد که این عمل ریشه در شفقت و تمایل به مطرح کردن نیازهای دیگران در پیشگاه الهی دارد. انجام دعای شفاعت نشان میدهد که ما عشق خدا را در قلب خود داریم و جهان را مانند دیدگاه عیسی مسیح میبینیم. وقتی خدا را بالاتر از هر چیز دوست داریم و دیگران را همانطور که خودمان را میبینیم و دوست داریم، میبینیم و دوست می داریم، طبیعتاً نگران رنج دیگر انسان ها هم میشویم. این نگرانی ما را به دعا برای آنها و در صورت امکان، حمایت از آنها و حمایت از مظلومان از طریق اعمالمان سوق میدهد.
برای کسی که از قبل جهان را به عنوان پادشاهی و محضر خدا میبیند و به طور فعال آموزههای عیسی مسیح را به کار میگیرد، دعای شفاعت و دفاع از مظلومان به طور طبیعی به یک عمل منظم تبدیل میشود. با این حال، به دلیل تمایل ما انسان ها به خودمحوری، دعا برای کسی دیگر میتواند به عنوان یک فداکاری تطهیرکننده برای خود ما هم عمل کند. این دعا به باز کردن چشمها و قلبهای ما به عشق خدا به ما کمک میکند و وحدت ذات الهی ما را با خدا تقویت میکند، علیرغم هرگونه مانعی که ممکن است این ارتباط را مبهم کند. بنابراین، در حالی که دعای شفاعت بر رفاه و آرامش دیگران تمرکز دارد، ابتدا با افزایش آگاهی و هوشیاری فرد دعاکننده از وحدت در عشق خدا، به او سود میرساند.

جولیان نوریچ درباره دعا:
جولیان نوریچ، که با نام جولیانا نوریچ، بانو جولیان، دیم جولیان یا مادر جولیان نیز شناخته میشود، یک زن راهبه، متکلم و عارف در قرون وسطی بود. نوشتههای او با عنوان مکاشفات عشق الهی، اولین آثار باقیمانده به زبان انگلیسی هستند که به یک زن نسبت داده میشوند.
در فصل ۴۱ کتاب مکاشفات عشق الهی، جولیان درباره آنچه خداوند در مورد دعا به او وحی کرده است، تأمل میکند. او دو نکته اساسی را برجسته میکند: اصل پارسایی یا تقوا و اصل توکل. با این حال، بسیاری از مردم اغلب شک دارند که آیا خداوند حرف های آنها را میشنود یا خیر، به خصوص وقتی احساس پوچی یا بیارزشی در زندگی میکنند.
خداوند به او اطمینان میدهد: «من پایه و اساس دعای تو هستم. من آنچه را که میخواهی انجام خواهم داد. این من هستم که اشتیاق را در تو برمیانگیزم و تو را به درخواست کردن و دعا سوق میدهم - پس چگونه میتوانی آن را دریافت نکنی؟» این نشان میدهد که خود دعا با اراده و فیض خدا در انسان آغاز میشود، نه با قدرت و اراده ی خودمان! این یک فیض الهی است وقتی کسی با خدا راز و نیاز میکند. هر آنچه را که خدا ما را در دل های ما به جستجوی آن الهام میکند، خداوند از همان ابتدا برای ما مقدر کرده است. بنابراین، دعا در مورد تغییر خوبی یا اضافه کردن به خوبی بی نهایت خدا نیست، بلکه دعای حقیقی در مورد همسو کردن خودمان با آن خوبی بی نهایت و حکمت بی نهایت الهی خداوند است. دعاهای ما در آسمان جمع آوری و گرامی داشته میشوند، همیشه در پیشگاه خدا حاضر هستند و به شادی زندگی ابدی کمک میکنند. خدا از دعاهای ما لذت میبرد - حتی زمانی که احساس ضعف یا ناتوانی میکنیم. هر دعای خالصانه برای خدا ارزشمند است.
دعا همچنین شامل شکرگزاری است که اذعان محترمانه و عاشقانه به خوبی و نعمت های خداست. گاهی اوقات این قدردانی به کلمات ستایش آمیز و شکرگذارانه تبدیل میشود، در حالی که در مواقع دیگری در زندگی - به ویژه در دورههای سخت زندگی یا وسوسه های شیطانی - ما نیاز به تلاش و یادآوری الهی به خود داریم تا عشق خداوند و شوق و شور مسیح برای تسلیم به خداوند بودن را به خودمان یادآوری کنیم. حتی در چنین لحظاتی، لطف خدا در درون ما کار میکند و تلاشهای ضعیف ما را به دعای واقعی تبدیل میکند. در نهایت، دعا ما را به نزدیک شدن به شخصیت مسیح و آموزه های الهی تبدیل میکند و ما را به کمال شادی میرساند: رضوان و قرب الهی خدا خودش به عنوان بهترین پاداش ابدی ما است!
بنابراین، جولیان به شکلی عارفانه میآموزد که دعا کار خود خدا در ماست - خدا آن را الهام میبخشد، دریافت میکند و گرامی میدارد. ضعف ما آن را بیارزش نمیکند. هر دعایی، حتی خشک و کوچک، خدا را شاد میکند. دعا هم درخواست کردن است و هم شکرگزاری، و میوه واقعی آن شادی در خداست.
دعا و راز و نیاز، نفس کشیدن خداست از طریق ما: اراده خدا آرزوی ما را بیدار میکند، روح خدا درخواست ما را به حرکت در میآورد، و شادی خدا باعث شوق و شادی ما میشود. حتی وقتی احساس بیحاصلی میکنیم، دعاهای ما مانند گنجی در قلب خدا جمع شدهاند، گرانبهاتر از حدی که بشود اندازه گرفت. دعا کردن ما از قبل مقدر شده است؛ شکرگزاری از قبل شادمانی را وارد زندگی ما میکند؛ و پایان هر دعا یک پاسخ نیست، بلکه خود خداست - شادی ما، پاداش ما، و خانه ی ما محضر خداوند است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
How to Pray, How to Trust God, Letting Go, and Faith in Practice

How to pray, and how to trust God:
Today, I want to talk about faith and prayer, particularly focusing on unanswered prayers! Have you ever wondered why some prayers go unanswered, even when they are filled with good intentions? Many people pray to God for their earthly desires repeatedly, and when those prayers are not fulfilled, it's natural for them to feel disappointed or even angry with God at times. However, God understands the anger and disappointment. But the question is, why does this happen?
Firstly, we should understand that this notion can sometimes be very naive. Because, for example, imagine the fans of a football team pray for the win and success of their team, while the opposite fans and team pray the same thing for the other team! So, while God loves everyone equally, what should God do?
Such an attitude toward prayer is not only naive but also misguided, especially when it involves repeated petitionary requests. It implies that God is an aloof bureaucrat or a distracted parent, or perhaps a chaotic manager in a large office who needs constant reminders. This perspective also falsely assumes that God discriminates against people in God's unconditional love. To put it simply, this attitude treats God like a cosmic vending machine—believing that if you insert prayers, you will automatically receive blessings in return. Consequently, when you maintain such a naive view, it is easy to feel frustrated and disappointed with God, although God understands those feelings as well.
To understand properly, we need to address the root of the problem. You see, many of us grow up believing that we are strangers in the world. As a result, we learn to pray like a petition, or to negotiate, and plead: "Please give me this; don't let that happen, or make it happen the way I want it!" It's akin to making a request for customer service from a higher power. It's a kind of celestial customer service request, if you will.
A repeated, insistent, petitionary prayer to God can often reflect a misunderstanding of our relationship with the divine. It assumes that God does not already know our needs, and it also reveals anxiety and a lack of trust in God and the Holy Spirit. This approach treats God as separate from the essence and ground of our being, attempting to persuade or manipulate God. In contrast, genuine prayer is about union with God! Furthermore, such repetitive petitionary prayers overlook the true spirit of a prayer, which is less about "asking for something" and more about participating in the divine flow and surrendering to God. True prayer is an expression of gratitude, wonder, presence, and letting go. It’s about doing your best and then leaving the rest to God. True faith does not mean clinging to our own desires. Rather, true faith means doing our best and then calmly letting go and leaving the things beyond our control to God.
So what if—just what if—this entire paradigm of petitionary prayer is upside down? What if you are not "a stranger and afraid, in a world you never made," but instead you are already home, in the presence of God, everywhere and always? What if the best things are already happening to you from God’s point of view, even if they seem bad to you?
In Luke 17:20-21, Jesus responds to the Pharisees' question about when the Kingdom of God will come, stating that it is not something that can be observed with visible signs, nor will people announce its arrival with phrases like "Look, here it is!" or "There it is!" Instead, Jesus declares that the Kingdom of God is already "among you" or "in your midst."
Jesus emphasises that God is not distant or separate; rather, God is the deepest, innermost part of you, present both within and around you, always and everywhere. Jesus Christ embodies the "true self" or "higher self" archetype in people and represents the perfect man, which is why he resonates with the hearts of billions around the world. God, as our higher and true self—the very essence of our soul—is not our human ego, our mind, or the social masks we wear! Instead, God is the quiet observer behind it all. God is the one who beats your heart, without you having to even think about it, because God loves you unconditionally, regardless!
If you truly understand this—not just intellectually, but also emotionally—you will feel at home all the time. You will begin to develop a deep trust that underlies all the events in your life, whether good or bad. If you genuinely believe that God is always present, you will realise that just as God manages nature and stars, and even the internal organs within your body, God can also manage things in your life without your awareness or attention, perfectly! You don’t need to be worried; you don’t need to pray in a petition way to God! You just need to do your best and leave the rest to God, and trust that the best things happen to you!

Jesus himself says, "Don’t be worried." In Matthew 6:26-33, we read:
26 Look at the birds of the air; they do not sow or reap or store away in barns, and yet your heavenly Father feeds them. Are you not much more valuable than they? 27 Can any of you by worrying add a single hour to your life? 28 “And why do you worry about clothes? See how the flowers of the field grow. They do not labour or spin. 29 Yet I tell you that not even Solomon in all his splendour was dressed like one of these. 30 If that is how God clothes the grass of the field, which is here today and tomorrow is thrown into the fire, will he not much more clothe you—you of little faith? 31 So do not worry, saying, ‘What shall we eat?’ or ‘What shall we drink?’ or ‘What shall we wear?’ 32 For the pagans run after all these things, and your heavenly Father knows that you need them. 33 But seek first his kingdom and his righteousness, and all these things will be given to you as well.
In the above passage, Jesus explains that since God provides for birds, who are less valuable, God will also provide for people, who are much more precious to God. The passage encourages focusing on God's Kingdom and righteousness rather than being consumed by anxiety, which is seen as a lack of faith in God's provision.
This parable can even be applied to our own physical bodies. Have you ever considered how your heart beats rhythmically to deliver oxygen to your cells without requiring any attention from you? Or how your digestive system efficiently processes your food, absorbs nutrients, stores energy, and purifies waste, all without you even thinking about it? This intricate system, your physical body, serves as a testament to God's presence, care, and love. So, the next time we experience fear in this world, we should remember that if God takes care of all these things and loves us unconditionally, without requiring our attention, then there is no reason to fear.
What about our desires then? How to react to unfulfilled prayers or reversed outcomes?
One might wonder: what happens to our desires then? How should we react when our desired outcomes don’t materialise? What should we do when the opposite of what we prayed for occurs? Shouldn't we feel disappointed or angry? If we truly trust God, we will recognise that even our sufferings or unexpected outcomes are part of God’s wisdom—a part of the grand symphony of life!
Desire itself is not wrong; rather, it’s our attachment to specific outcomes that leads to problems and sufferings. When we become overly attached to our desires and expect every outcome to align with our intentions, it’s akin to listening to music while demanding that only the high notes be played, never allowing for the low ones. That’s not music; that’s monotony! And the music of life, composed by God ultimately, is not a monotony!
Saint Paul highlights the necessity of opposites and sufferings when he writes, "So I find it to be a law that when I want to do right, evil lies close at hand" (Romans 7:21). The reality is that you cannot have a convex shape without its concave counterpart. You cannot have a stance without substance, a day without night, or up without down, and so forth. Life is profound because it encompasses the entirety of existence, including both sides and dualities. While this understanding may not be immediately apparent, recognising it can fundamentally transform one's perspective on life. It reveals that there is a necessity for all the suffering we endure. Ultimately, beneath all the suffering we experience, there is a greater purpose.
Now, returning to our question: "What about our desires?" So, when you desire something, allow it to arise. Express it. Sing it. Offer it up like incense on the altar of your soul. However, it's important to let it go and not become attached to the outcome. Trust is understanding that what you truly are is already whole, already at home, and already in tune with a greater harmony than your mind could ever fathom. The correct attitude in praying or expressing your desires should not stem from a place of lack, fear, or duty, but rather from love—not from grasping, but from gratitude! A genuine prayer should not be about getting something in return, but about communing with the divine. A true prayer is like a love song to God!
For many, prayer and ritual are not about begging; they are about belonging. They are not necessarily a means to an end, but rather a way to centre oneself and return the mind and heart to the presence of something greater than oneself. When practised consciously, prayer and ritual are not forms of control but forms of surrender to God! Much like music, they don’t exist to achieve a specific outcome; instead, they exist to bring one into harmony with the present moment. If prayer were merely a means to an end, then the musician who finished a song faster would be considered a better musician, which sounds funny and absurd!
Therefore, a prayer should not turn into a source of spiritual anxiety or an attempt to negotiate, control the future, an attempt to manipulate God, project an illusory certainty to the future, or escape uncertainty. While these impulses are perfectly human, they can also lead to suffering. The more we cling to specific outcomes for our desires, the more we fear, and the more we fear, the less we trust. God does not need reminders, persuasion, or clarifications from us. Sometimes, listening to God is a more meaningful prayer than simply expressing our earthly desires and instructing God on what to do, as if God didn’t know already! If we truly believe that God is omnipotent, all-loving, and omniscient, then we should trust that God knows best and pray as Jesus Christ did:

Jesus prayed this way:
"Our Father in heaven, hallowed be your name. Your kingdom come, your will be done, on earth as in heaven. Give us today our daily bread. Forgive us our sins, as we forgive those who sin against us. Lead us not into temptation but deliver us from evil."
True prayer, like Jesus's prayer, resembles a love song to God; it embodies genuine surrender, trust, and the willingness to let go of the outcome. We are going to explore a type of prayer that does not involve making requests—a prayer of openness rather than asking. This approach comes not from fear but from trust. It is a trust in the same intelligence that formed your bones and kept your heart beating while in the womb, which is still with you now, closer than your very breath.
Here is such a prayer:
A Prayer of Trust:
I do not come to ask, but to remember. I do not come to plead, but to rest. You, who are not separate from me, are the breath within my breathing, the silence beneath my thoughts, the space in which all things arise and dissolve. If I desire, let me desire as a flower leans toward the sun; not to possess the light, but to receive it freely. If I ask, let it be not from lack, but from love, for the joy of the asking itself. Help me see what I truly need is already being given, even when I do not see it. Teach me to trust the timing of the tides, to let go as leaves let go in autumn, and to know that I am never forgotten, because I am not separate. May my words be less about what I want and more about becoming who I am. May my prayer be this: to live with eyes open, heart soft, and hands unclenched. God, please help me change the things I can for the better, and give me the strength, courage, and faith to let go of what I cannot control, leaving it peacefully in Your hands. And please grant me the wisdom to understand the difference between these two.
Amen.

What about our actions and the efforts to achieve our desires?
Well, we’re not just discussing philosophy here; we’re also focusing on how to apply these ideas in real life. So, should we simply accept everything as it is? Pain, joy, betrayal, beauty—all of it? Let’s explore this topic thoughtfully.
Acceptance is not passivity:
Accepting the present moment and God's will as they are does not mean we have to be doormats or silent sufferers. That is not what acceptance means. Acceptance simply means stopping the fight against reality. It involves acknowledging that this is what is happening right now—the pain, the confusion, the beauty. It is what it is. However, here’s the magic: when you stop resisting what is, a space opens up. You begin to listen to the symphony of life and of God. In that space, clarity emerges. You can see what needs to be done, not as a reaction driven by fear, anxiety, unfaith, or resistance or insistence, but as a response grounded in presence and faith in God. The energy you previously spent insisting on your own way is free and available now, and it can now be used differently because you are no longer focused on your desires and specific outcomes; instead, you are listening to God, and you are trying your best and leaving the rest to God.
And what of expectation?
Expecting the environment or others to alleviate your suffering is a risky proposition. They may try to help, they may care for you, and they may offer support; however, if you view their assistance as a requirement for your peace of mind, you are ceding your freedom to someone else. That isn’t trust; it’s dependency. Therefore, you must do your own work. Show up, communicate your needs, and love others while allowing them to love you. Yet, your sense of stability should be grounded in something deeper than external circumstances or people. Your sense of stability should come from your abilities and, at the same time, trust in God for things beyond your control.
Then why pray for our desires at all?
One might wonder, if we accept things as they are, why should we desire anything at all? Why question? The answer is that desire is a part of being human. It is not a sin; rather, it is a natural aspect of life. For example, a flower desires sunlight, a child seeks comfort, and a musician yearns for sound. Desire itself is not the problem. It can be a way of reaching out to God, communicating with God, and expressing what is in our hearts. However, it’s important to remember that whether we express our desires or keep them to ourselves, God already knows them! So, there’s no need to overthink it. If you feel inclined to pray, then pray! If you are not in the mood, then God loves you unconditionally and understands you completely anyway! Suffering occurs when we mistakenly believe that our peace depends on the outcome of our desires. Prayer is not meant to change the world; rather, it is meant to transform how we relate to the world. We don’t pray to manipulate God or to order God, but to soften our own hearts and to surrender to God. We pray to clarify our desires, gently placing them in the hands of the universe and the Holy Spirit, and then we move forward in trust, regardless of whether those desires are fulfilled or transformed.
What about intercessory prayer, praying for others’ well-being and happiness?
When it comes to intercessory prayer, we should first recognise that Jesus Christ viewed everyone through God's perspective, which enabled Him to love all people unconditionally, including our enemies, not just those we hold dear. Jesus instructs His followers to pray for others, most notably in the Sermon on the Mount, where He says, "Love your enemies and pray for those who persecute you" (Matthew 5:44). This command is also found in Luke 6:28. Additionally, Jesus provided an example of this type of prayer when He asked God to forgive those who were crucifying Him, as noted in Luke 23:34.
Jesus Christ recognised that the essence or the ground of our being and all existence is rooted in God. Even amidst our struggles, emotions, frustrations, or sins, Jesus sees the precious spark of God within us—the holy ground of our existence, hidden behind the veils of our humanity. According to Jesus, the two greatest commandments are: 1) "Love the Lord your God with all your heart, all your soul, and all your mind," and 2) "Love your neighbour as yourself." He stated that all the Law and the Prophets hinge on these two fundamental principles of love. These commandments encapsulate all His teachings because, if genuinely upheld, they encourage us to see God in everything—in every event, space, moment, and person.
Therefore, praying for the well-being and happiness of others reflects the love of God and the teachings of Jesus. Since an intercessory prayer is a type of prayer offered on behalf of another person or group, asking God to intervene for those who are suffering, in need, or facing hardships, this shows that this practice is rooted in compassion and the desire to bring the needs of others before the divine. Engaging in intercessory prayer signifies that we carry God's love in our hearts and view the world through Jesus’ perspective. When we love God above all else and see and love others as we see and love ourselves, we naturally become concerned for their suffering. This concern leads us to pray for them and, whenever possible, to support them through our actions.
For someone who already views the world as the kingdom of God and actively applies Jesus's teachings, intercessory prayer naturally becomes a regular practice. However, due to our tendency to be self-centred, praying for someone can serve as a purifying sacrifice. It helps to open our eyes and hearts to God's love for us and strengthens our unity with God, despite any obstacles that may obscure this connection. Therefore, while intercessory prayer focuses on the well-being of others, it first benefits the person praying by elevating their consciousness and awareness of unity in God.

Julian of Norwich on prayer:
Julian of Norwich, also known as Juliana of Norwich, the Lady Julian, Dame Julian, or Mother Julian, was an English anchoress, theologian, and mystic during the Middle Ages. Her writings, titled Revelations of Divine Love, are the earliest surviving works in the English language attributed to a woman.
In Chapter 41 of Revelations of Divine Love, Julian reflects on what God revealed to her about prayer. She highlights two essentials: righteousness and trust. However, many people often doubt whether God hears them, especially when they feel empty or unworthy.
God reassures her: “I am the foundation of your prayer. I will do what you ask. I stir the desire in you and move you to ask—how then could you not receive it?” This illustrates that prayer begins with God’s will, not our own strength! Whatever God inspires us to seek, God has already ordained for us from the very beginning. Thus, prayer is not about changing God’s goodness but rather aligning ourselves with it. Our prayers are gathered and treasured in heaven, always present before God, and will contribute to the joy of eternal life. God delights in our prayers—even when we feel dry, weak, or incapable. Every sincere prayer is precious to God.
Prayer also includes thanksgiving, which is a reverent and loving acknowledgement of God’s goodness. Sometimes this gratitude overflows into words of praise, while at other times—especially during periods of dryness or temptation—it requires effort and remembrance of Christ’s passion. Even in such moments, God’s grace works within us, transforming our faint efforts into true prayer. Ultimately, prayer transforms us to resemble Christ’s character and leads us to the fullness of joy: God as our eternal reward!
Therefore, Julian teaches that prayer is God’s own work in us—God inspires, receives, and treasures it. Our weakness does not make it worthless; every prayer, even dry and small, delights God. Prayer is both asking and thanksgiving, and its true fruit is joy in God.
Prayer is God breathing through us: God’s will awakens our desire, God’s Spirit moves our asking, and God’s joy receives our cry. Even when we feel barren, our prayers are gathered like treasure in God’s heart, precious beyond measure. To pray is already to be held; to give thanks is already to rejoice; and the end of every prayer is not an answer, but God Himself—our joy, our reward, our home!
Comments